رویدادها آرشیو خبر ها
"اون اقای باشخصیت بهم گفت گریه نکن"

"اون اقای باشخصیت بهم گفت گریه نکن"

داستان خاله والنتینا:

 

یک تلنگر کافی بود تا ماتیو هیجان زده شود و تعریف کردن ماجرا برایش سخت باشد، فروزینونه و یوونتوس وارد زمین می شوند و یک دست کوچک در دست پوگباست و او آرامش می کند، بارها و بارها! «آروم، آروم …»

 

ماتیو واقعا ترسیده بود، او فقط 4 سال دارد و این اولین بار بود که وارد استادیوم می شد. او هیچ وقت چنین کاری انجام نداده بود، می دانید برای بچه ای که عادت کرده همیشه با آدم های آشنا باشد، آسان نیست که خودش را وسط دود و فریاد ببنید، حداقل در ابتدای باز. او از همه کوچکتر بود، حتی از نظر قدی. او کسی را نمی شناخت چون مایتو تازه چند ماه بعد در آوریل ،  وقتی 5 سالش کامل شد، کارش را در مدرسه ی فوتبال شروع خواهد کرد. بچه های دیگر همدیگر را می شناختند، بعدش مسیر بین رختکن و زمین بود، او صرفا از فضا و شرایط وحشت زده شده بود، ان بازیکن (پوگبا) ‌نوازشش کرد و به او آرامش داد.

 

این صحبت های خاله والنتینا در مصاحبه ی اختصاصی اش با جانلوکا دی ماریتزیو بود:

 

وقتی که مراسم ابتدایی تمام شد، پدرش و شوهر من، رفتند تا او را برگردانند و بعد بازی را با هم دیدیم. و هیجان ماتیو را خیلی واضح به یاد می آورم، او ناگهان همه چیز را به ما گفت: «عمو، من کمی می ترسیدم، اما این اقای با شخصیت داشت به من میگفت که باید آروم و ساکت باشم و دائم تکرار می کرد که نباید گریه کنم.» در طول بازی او داد می زد: «اینجا رو، خودشه! من با این اومدم تو زمین» وقتی به خانه برگشتیم، وقتی برنامه ی ضبط شده را در تلویزیون دید، بعد از ترس اولیه، خیلی خوشش آمد. به پدربزرگ و مادربزرگش زنگ زد و در مهدکودک برای همه تعریف کرده بود.

 

با عضویت در کانال ما در تلگرام از ده ها مطلب  جالب ، عکس ها و ویدئوهای دیدنی شامل کلیپ مهارت های بازیکنان و خلاصه و گل های بازی با کیفیت HD و خیرهای کوتاه مطلع شوید و  به محض ارسال خبر جدید در سایت روی گوشی یا لپتاپ ـتان  نوتیفیکیشن دریاقت کنید!


«به اشتراک گذارید»
Google+ Twitter Facebook
نسیبه سرگزی
نسیبه سرگزی«نگارنده اخبار»
ارتباط با نگارنده: